گزارشی از مشکلات و تنگناهای مترجمان زبان اشاره و دشواریهای زندگی ناشنوایان در حاکمیت رژیم ولایت فقیه.
«شرق» سمیه جاهدعطائیان: همه ما بعد از وقوع هر سرقت به اداره آگاهی مراجعه میکنیم، اما وقتی مالباخته یک ناشنوا باشد، جریان فرق دارد. «حمیده. ف» برای شکایت و پیگیری کیف بهسرقترفتهاش به کلانتری آمده تا گزارش کیفقاپی را بدهد. او ناشنواست. ناخودآگاه ماسکش را از صورت پایین کشیده تا به هر راهی شده منظورش را برساند. تلفن همراهش را هم قبلتر تحویل داده و به مترجم آنلاین و مجازی هم دسترسی ندارد. درخواست شکایتش را روی برگه مینویسد، نگران و کند پیش میرود و هنوز نتوانسته به جزئیات نحوه سرقت اشاره کند. کلانتری شلوغ شده و آنها که در انتظار بودند جلوتر رفتند و با وجود سردرگمی که دارد، دیگر شانسی برای طرح مسئله ندارد. قبل از خروج، تلفن همراهش را تحویل میگیرد. به خاطر مدارک داخل کیف، کارتهای شناسایی خودش و خانواده باید کارهای اداری و تنظیم شکایتنامه را به کمک یک مترجم آشنا به زبان اشاره دنبال کند. او از تجربههای مشابه خود و دوستانش صحبت میکند؛ از سرگردانیاش برای انجام یک کار ساده اداری تا رفتن به مطب پزشک که بدون همراهی یک مترجم برایشان امکان ندارد. او میگوید: «وقتی پزشک درباره سابقه بیماری، داروهای مصرفشده، عوارض داروها و… صحبت میکند، به شکل کامل متوجه نمیشویم. گاهی پزشک صحبتهایش را روی برگه برایمان مینویسد، اما درک بسیاری از کلمات و اصطلاحات سخت است. از زمان شیوع بیماری کرونا، مطبها فقط بیمار را پذیرش میکنند و کمتر جایی است که در صورت درک ناشنوایی بیمار، حضور همراه را بپذیرد. ماسکزدن برای ناشنوا و کمشنوایان به یک معضل جدی تبدیل شده است؛ چون برای درک صحبت دیگران، ما نیاز به لبخوانی داریم. دردسرهای حضور ناشنوایان در مطب، مغازه، کلانتری، دادگاه، بیمارستان، اتوبوس، مکانهای خصوصی یا عمومی و… هم همیشگی هستند».
مترجمان تنها افرادی هستند که میتوانند کمکحال و همراه ناشنوایان باشند. اگر فرد ناشنوا در محیط خانواده، فردی آشنا به زبان اشاره داشته باشد، ناشنوا را همراهی میکند؛ در غیر این صورت مترجمان زیادی هستند که کار انتقال مفاهیم مدنظر ناشنوایان را عهدهدار میشوند. به بهانه آغاز هفته جهانی ناشنوایان، پای صحبتهای مترجمانی نشستهایم که در این راه سختیهای زیادی را تجربه کردهاند و با علم به دشواریهای روزافزون، در این راه ثابتقدم ماندهاند.
کافی است یک ناشنوا همراه با مترجمش وارد ارگانی شود یا کار اداری داشته باشد، هویت این مترجمان با وجود رسالت مهمشان شناختهشده نیست و تا به امروز فرهنگسازی خاصی هم در این حوزه صورت نگرفته است.
درخواست حمایت از مترجمان ناشنوا بینتیجه ماند
«مونا کریمی»، روزنامهنگار و مترجم ناشنوایان، از به رسمیت شناختهنشدن کار ترجمه برای جامعه ناشنوایان انتقاد میکند؛ «اهمیت کار مترجمان فقط برای انجمن ناشنوایان ایران، کانون و انجمن زبان اشاره به رسمیت شناخته شده است؛ اما نهاد و سازمانهای دولتی توجهی به این شغل مهم ندارند و ما را به رسمیت نمیشناسند، درحالیکه در صورت بهرسمیتشناختن زبان اشاره، شغل مترجمی ناشنوایان هم به رسمیت شناخته میشود».
پیگیریهای زیادی دراینباره صورت گرفته که بیفایده بوده است؛ «چند سال پیش نامهای به وزیر کار زده شد و در آن نسبت به ضرورت اهمیت و ارزشگذاشتن به شغل مترجمان ویژه ناشنوایان تأکید شد. در نظر گرفتن حق بیمه، دستمزد و سایر حقوق کمترین خواسته امضاکنندگان این نامه بود؛ اما این درخواست و نامه مثل سایر نامهها بدون نتیجه ماند و فراموش شد. حتی سازمان بهزیستی نیز برای شناساندن و بهرسمیتشناختن جایگاه مترجمان ناشنوا همتی نداشته و ندارد. به تصور بهزیستی، یک فرد حتما باید معلولیت آشکار داشته باشد تا به رسمیت شناخته شود. ناشنوایان به مترجم نیاز دارند و برقراری ارتباط بدون مترجم برای آنها کار سادهای نیست و بهخصوص در انجام کارهای درمانی و اداری نگرانیهای زیادی برایشان به همراه دارد. در واقع مترجم همراه همیشگی یک ناشنواست».
خطر ابتلا به آرتروز و مشکلات مفصلی در کمین مترجمان ناشنوا
مترجمان و رابطان ناشنوا از روی علاقه، عشق و احساس مسئولیت در این زمینه فعالیت دارند؛ « ما بیمه و حقوق مشخصی نداریم، حتی مترجمان صداوسیما هم با حداقل دستمزد و به صورت پروژهای کار میکنند و به اندازه وقت و انرژی صرفشده دریافتی ندارند. این در حالی است که شغل مترجمی ناشنوایان در کشورهای بسیاری شناختهشده است و از مزایا و حقوق متفاوت و مناسبی برخوردار هستند».
او به سختیهای این شغل اشاره میکند؛ «یک مترجم، پیام را از طریق ادراکات مغزی دریافت و تحلیل کرده و آن را همزمان به زبان اشاره تبدیل میکند. بدن به مرور زمان دچار فرسایش میشود. چشمها به دلیل تمرکز طولانیمدت در نگاهکردن به نقطه مشخص ضعیف میشود. دستدرد شدید، آرتروز و مشکلات مفصلی در کمین مترجمان است. مترجمانی که در این کار مهارت کافی دارند، متوجه گذشت زمان نشده و ممکن است ساعتهای طولانی نشسته یا ایستاده به کار اشاره مشغول شوند؛ به همین دلیل به مرور زمان فشار زیادی به دستها وارد میشود».
مونا کریمی آشنابودن به زبان اشاره را برای کار مترجمی در حوزه ناشنوایان کافی نمیداند؛ «یک مترجم باید علاوه بر آشنایی با زبان اشاره، درک درست و کاملی از اخلاق، روحیات و فرهنگ ناشنوایان داشته باشد. یک مترجم باید به اندازه کافی صبور و همدل شود تا فرد ناشنوا بتواند با مترجم ارتباط برقرار کند و حتی مترجم را بپذیرد. مترجمانی که مثل من از خانواده شنوا بودهاند و قدم در این راه گذاشتهاند، باید بدانند که برقراری ارتباط با عزیزان ناشنوا نیازمند توجه و دقت است. اینطور نیست که فقط به شکل اشاره و مکانیکی کار ترجمه انجام شود، باید توانست حرف دلشان را درک کرد و رعایت همزمان تمام این الزامات بسیار سخت است». گاهی برخی حواشی پیشآمده، انرژی زیادی از ما مترجمان میگیرد؛ «متأسفانه گاهی اختلافنظر میان مدیران حوزه ناشنوایان در عملیکردن اهداف مشترک یا مافیایی که گاهی در انتخاب مترجم برای بعضی از برنامهها دیده میشود و حرف و حدیثهای پیشآمده، باعث بهحاشیهرفتن مسائل مهم ناشنوایان شده و آسیب بیشتری برای نیل به اهداف وارد میکند؛ درحالیکه مترجمان و مدیران ناشنوایان و ما که مترجمانی از خانوادههای شنوا هستیم و با علاقه و داوطلبانه وارد این عرصه شدهایم، همه یک هدف مشترک داریم و آن هم ناشنوایان و حمایت از آنهاست. وجود اعتماد و همدلی میان ما، حس حمایتگریمان را نسبت به یکدیگر تقویت کرده و ما را به اهدافمان که احقاق حقوق ناشنوایان است، نزدیکتر میکند».
توجه به ناشنوایان در صداوسیما تنها برای یک هفته!
«ثمین سالاریه»، مترجم و مدرس زبان اشاره، به عملکرد صداوسیما در حوزه تولیدات برای جمعیت ناشنوایان انتقاد دارد؛ «هر سال به مناسبت هفته جهانی ناشنوایان جشنهایی در سطح کشور برگزار میشود که دو سال است به خاطر شیوع کرونا امکان برگزاری جشن و مراسم فراهم نبود. صداوسیما هم در هر شبکهای از یک ناشنوا دعوت میکند و مترجمها هم در رسانه ملی و شبکههای مجازی به کار ترجمه برای ناشنوایان مشغول میشوند و تمام این تدابیر تنها برای یک هفته است و بعد از آن تمام این برنامهها تا سال بعد کنار گذاشته میشوند. ما مترجمان به صداوسیما پیشنهاد میدهیم که این یک هفته را جابهجا کنند؛ برنامهها و تولیدات تنها برای یک هفته به افراد شنوا و مابقی برای افراد ناشنوا اختصاص یابد تا افراد شنوا، بهویژه مسئولان، متوجه شوند که این شیوه معمول تا چه اندازه سخت است و افراد ناشنوا چه سختیهایی را تحمل میکنند».
مترجمان کار ترجمه برای ناشنوایان را رها میکنند!
کار ترجمه برای ناشنوایان، حرفهای سخت و بسیار کمدرآمد است؛ «عموم علاقهمندان، این حرفه و مهارت را کنار میگذارند و شغل دیگری را انتخاب میکنند. بسیاری از ادارات به مترجمان ناشنوایان که شغل مترجمی را بهعنوان شغل دوم انتخاب کردهاند، مرخصی نمیدهند و آنها نمیتوانند از مهارتشان به نفع جامعه ناشنوایان استفاده کنند؛ درحالیکه در کشورهای دیگر به مترجمان مرخصی با حقوق میدهند تا بتوانند بدون نگرانی، به جامعه ناشنوا خدمترسانی کنند و جزء وظیفه محسوب میشود. ناشنوایان در کشور آمریکا مترجم ۲۴ساعته به صورت شیفتی و آنلاین در اختیار دارند، کشور ژاپن برای هر منطقه یک مترجم در نظر گرفته است و شغل مترجمی برای ناشنوایان از جمله مشاغل پرطرفدار و پردرآمد با مزایای خوب است که اگر مترجمی کارش را به درستی انجام ندهد، مؤاخذه و اخراج میشود. اما متأسفانه مترجمان ویژه ناشنوایان در کشور ما شناختهشده نیستند و حق و حقوق ندارند».
سالاریه، مربی زبان اشاره، از مشکلات مترجمان ناشنوایان صحبت و مشکلات موجود را معضلی برای جامعه ناشنوایان ارزیابی میکند؛ «صداوسیما بهعنوان رسانه ملی وقتی به مترجمان بها ندهد، در واقع به ناشنوایان بها نداده است. ناشنوا عضوی از جامعه است که باید تولیدات و برنامهها برایشان مناسبسازی شود. این در حالی است که صداوسیما به بهانه کمکردن هزینهها، مترجمی برای تولیدات خود در نظر نمیگیرد».
کرونا و خطر انزوای ناشنوایان
این مدرس زبان اشاره از مشکلات جامعه ناشنوایان در سالهای اخیر و حضور مؤثر مترجمان میگوید: «ناشنوایان در دوران کرونا بیشتر از هر زمان دیگر آزار دیدند. به خاطر زدن ماسک، امکان برقراری ارتباط برایشان نبوده؛ به همین دلیل یا باید در منزل میماندند یا در مکانهای عمومی ماسکهایشان را درمیآوردند تا بتوانند با دیگران ارتباط برقرار کنند. بچههای ناشنوا قبل از شیوع کرونا یک یا دو بار در ماه در مؤسسات و انجمنهای مختص ناشنوایان دور هم جمع میشدند یا به اردو و سفر میرفتند که تمام این امکانات از بین رفت و کمبودهای ناشنوایان بیش از پیش احساس شد. صداوسیما هم عملا کاری برای پرکردن سکوت و تنهایی بچهها انجام نداد و نامههای زیادی را بدون پاسخ گذاشت. ناشنوایان اوقات تنهاییشان را با افرادی که دغدغههای مشترک داشتند، پر کردند. مترجمان زیادی در زمان شیوع کرونا محتواسازی کردند، با کمک ناشنوایان مطالب آموزشی و سرگرمی آنلاین تولید کردند تا ناشنوایان کمتر آسیب ببینند».
مترجمان زبان اشاره به رسمیت شناخته نمیشوند
بهزیستی بهعنوان متولی امور ناشنوایان هنوز جامعه ناشنوایان را به رسمیت نشناخته چه برسد به مترجمان؛ «سازمان بهزیستی برای حمایت از ناشنوایان در زمان شیوع کرونا هیچ اقدام مفیدی انجام نداد. این سازمان نهتنها زبان اشاره، بلکه مربیان و مترجمان این زبان را به رسمیت نمیشناسد و در برابر خواستهها و مطالباتمان برای دریافت یک حقوق ساده و بیمه مقاومت و مخالفت میکند. ناشنوایان هم برای کاهش نگرانی و برقرارکردن ارتباط با اطرافیان به مترجم آشنا به زبان اشاره نیاز دارند که وقتی با اعتراض روبهرو میشوند، اعلام میکند امکان پرداخت هزینه مترجم را ندارد؛ درحالیکه مترجم هم عضوی از عوامل گروه محسوب شده و جدانشدنی نیست».
این روزها فضای مجازی به شناختهشدن هرچه بیشتر فعالیت مترجمان کمک زیادی کرده است. انتشار فعالیتهای خودجوش مترجمان در فضای مجازی و انعکاس فیلمهای تولیدی آنها، فضا را بهتر از سالهای ابتدایی کرده و باعث شناختهشدن فعالیت مترجمان شده است. اگر چنین فضایی هم وجود نداشت، هیچگونه امکانی برای دسترسی به اندکی از حقوق برابر برای ناشنوایان و کمشنوایان وجود نداشت. ناشنوایان بهعنوان شهروند، باید از حق و حقوق یکسانی برخوردار باشند، اما همچنان نسبت به نیازها، مشکلات و حقوق ضروریشان بیاعتنایی میشود.