مناطق آزاد و ویژهی اقتصادی را میتوان به معنای واقعی کلمه «اردوگاه کار اجباری» دانست که کارفرما در آن وحشیانه کارگران را به استثمار میکشد. آنها از کارگر یک بیمار روانی و یک فرد افسرده میسازند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، برونسپاری یا خروج از قرارداد مستقیم با شرکت مادر و سپرده شدن به پیمانکار یکی از کابوسهای کارگران در ایران است. کار کردن تحت چنین رابطهای که «سود» در آن حرف اول را میزند همیشه به ضرر کارگران بوده است. تجربهی اعتراضات در چند سال اخیر نشان داده که کارگران پیمانکاری مشکلات بسیاری برای گرفتنِ حداقلِ حقوق خود داشتهاند؛ از پرداخت نکردنِ دستمزد و حق بیمه گرفته تا ساعتهایِ کارِ طولانی و اخراجهای دستهجمعی و جابهجایی میان شرکتهای پیمانکاری مسائلی است که به لطف حضور یک شرکتِ واسط – یا بهتر است بگوییم «دلالانِ نیروی کار» – ایجاد میشود.
حالا فرض کنید تلفیق کار کردن زیرنظر پیمانکار و کار کردن در مناطقی که معاف از پایبندی به مقررات حمایتی از کارگران است چه شرایطی را میتواند برای کارگران به وجود آورد. قدرت مطلقِ کارفرما و ضعف مطلقِ کارگر، این وضعیتی است که به وضوح میتوان در «قرادادهای پیمانی در مناطق آزاد» مشاهده کرد. در این مناطق کارگران از شمول قانون کار خارج میشوند و تحت قانونِ ضدِ کارگریِ «مقررات اشتغال نیروی انسانی، بیمه و تأمین اجتماعی در مناطق آزاد تجاری – صنعتی» قرار میگیرند و همین دستِ کارفرما را برای بهرهکشیِ هرچه تمامتر از کارگران بازمیگذارد.
کارگران پروژههای نفت و گاز منطقهی پارس جنوبی – کنگان و عسلویه – نمونهی بارز کارگرانِ پیمانکاری هستند که نه تنها حضور در منطقهی آزاد و ویژهی اقتصادی؛ شرایط سختی را برایشان ایجاده کرده بلکه کار کردن در منطقهای آلوده با وجود انواع آلایندههای خطرناک؛ وضعیت را طاقتفرسا نیز کرده است. آنها به لطفِ پیمانکاران و قوانینِ تماما ضدکارگریِ حاکم بر این مناطق نه تنها قوهی کار بلکه جانشان را نیز به ثمن بخس فروختهاند.
مناطق بحرانیِ کار در ایران/ ۱۲ ساعت کار در ۲۵روز
ناصر آغاجری (فعال کارگری پروژهای) در خصوص مشکلات کارگران پیمانکاری در مناطق آزاد اقتصادی به ایلنا میگوید: در این مناطق پیمانکاران تابع قانون کار نیستند و به همین دلیل هرگونه که بخواهند با کارگران رفتار میکنند؛ کار بیشتری میکشند، حقوق کمتری میدهند و حتی گاهی ماهها حقوق پرداخت نمیکنند. کارگران این مناطق روزی ۱۲ساعت کار میکنند و فاجعه آنجا رخ میدهد که گاهی حتی بعد از ۱۲ساعت کار اگر کارفرما دستور دهد، مجبورند بمانند و کار کنند. این کارگران بعد از ۱۶ساعت کار جسدشان به خوابگاه میرسد!
آغاجری با بیان اینکه شرایط زیست کارگران در این مناطق اصلا مناسب نیست، گفت: برای کارگران پیمانی؛ سطح پایینی از نظر بهداشت و خدمات و تغذیه فراهم میکنند. غذای کارگری که بعد از ۱۲ساعت کار به خوابگاه برمیگردد ارزش تغذیهای لازم را ندارد و او با این غذا نمیتواند خود را برای کار فردا آماده کند.
این فعال کارگری پروژهای تاکید کرد: از طرفی پیمانکاران توجهی به ایمنی محیط کار ندارند. مهندسهای ناظری در این مناطق بودند که به دلیل عدم ایمنی کار دچار مشکلاتی مثل قطع نخاع و شکستگی کمر شدند.
وی ادامه داد: این کارگران ۲۵روز کار و ۵روز استراحت میکنند؛ حالا فرض کنید از این ۵روز دو روز در راه رفتن به خانه هستند و آن سه روزی هم که در کنار خانواده هستند، به خاطر فشار سنگین کار صرف استراحتشان میشود. با این وضعیت کی میتوانند با خانوادهشان وقت بگذرانند؟ همهی اینها باعث شده که در بین این کارگران اعتیاد و طلاق و افسردگی به شدت رواج پیدا کند.
آغاجری؛ مناطق آزاد تجاری – صنعتی را «مناطق بحرانی کار» در ایران دانست و گفت: درحالیکه کارگران رسمی وضعیت بهتری دارند و البته تعدادشان بسیار کم است، کارگران پیمانکاری وحشیانه استثمار میشوند. امروز ارادهای برای برداشتن سیاستهای تعدیل ساختاری وجود ندارد و روز به روز نیروهای بیشتری زیر چتر پیمانکار میروند و وضعیتشان بدتر میشود.
همهچیز به نفع کارفرماست/ کارفرما از کارگر یک افسرده و بیمار روانی میسازد
این فعال کارگری پروژهای با اشاره به اینکه در این مناطق اصلا نظارتی بر کار پیمانکار وجود ندارد، گفت: در این مناطق به جای قانون کار، قانون «مقررات اشتغال نیروی انسانی، بیمه و تأمین اجتماعی در مناطق آزاد تجاری – صنعتی» حاکم است و طبق این قانون کارفرما حتی موظف به بیمه کردن کارگر نیست حالا در چنین شرایطی چه نظارتی میتواند بر کار پیمانکار وجود داشته باشد؟!
وی ادامه داد: طبق مقررات بینالمللی کار، کارگر بیش از ۸ساعت در روز نباید کار کند و حتی در مورد اضافه کار هم حداکثر دو ساعت میتواند کار کند و البته نه هر روز، اما در این مناطق همانطور که گفتم کارگر مجبور است ۱۶ ساعت کار کند. از اینرو این مناطق را میتوان به معنای واقعی کلمه «اردوگاه کار اجباری» دانست که کارفرما در آن کارگران را به استثمار میکشد و آنها یک بیمار روانی و یک فرد افسرده میسازند.
آغاجری افزود: اگر کارگر به پیمانکار اعتراض کند پیمانکار از او شکایت میکند و این کارگر به بهانهی اینکه مخل کار ملی است، توسط حاکم شرع به شلاق محکوم میشود. در واقع در این مناطق همهچیز به نفع کارفرماست و کارگر در هر حالتی محکوم است. ایجاد وحشت در محیط کار باعث میشود که کارگر حتی نتواند از حق خود دفاع کند. این فاجعهایست که روز به روز افزایش پیدا میکند.
این فعال کارگری اظهار کرد: تنها راهحل بهبود این وضعیت، حذف سیاستهای تعدیل ساختاری و خصوصیسازی است. تا زمانی که ما به اصل ۴۴ قانون اساسی برنگردیم، هیچ چیز درست نمیشود. صنایع بزرگ و سنگین باید در اختیار دولت قرار بگیرد و دولت باید برای ادارهی این صنایع مدیر کارآمد بگذارد نه اینکه مدیریت آن را به هرکس که دلش میخواهد واگذار کند.
آغاجری گفت: نکتهی مهم دیگر این است که باید به کارگران اجازهی تشکیل سندیکا داد تا آن سندیکا به کمک کارفرمای دولتی بیاید و در این شرایط تولید بالا برود و صنایع رونق پیدا کند.
سخن آخر
شرایط سخت کارگران پیمانکاری پارس جنوبی آنها را واردار کرده است تا هر چند وقت یکبار بخت خود را بیازمایند و به هر طریقی هم که شده صدای خود را به گوش مسئولان برسانند. مجلس یازدهم که روی کار آمد آنها برای نمایندگان نامه نوشتند و از مشکلاتشان گفتند. طرح حذف پیمانکاری هرچند وقت یکبار از زبان برخی از نمایندگان شنیده میشود اما قراین و شواهد نشان میدهد ارادهای جدی پشتِ چنین ادعاهایی وجود ندارد. حالا در آستانهی روی کار آمدنِ دولت جدید این کارگران برای حذف پیمانکاری هشتگ زدند و از دولت جدید یاری طلبیدند.
نامه نوشتن و هشتک زدن و اعتراضهای مقطعی شاید تنها کاریست که آنها میتوانند انجام دهند. در واقع قرار گرفتن در موضع ضعفِ مطلق به مدد ترکیب قراردادهای پیمانکاری و کارکردن در مناطق آزاد اقتصادی، عملا امکان انجام اقدامی موثرتر را از آنها گرفته است. به علاوه به نظر نمیرسد ارادهای از جانب مسئولان برای حل مشکلات این کارگران جز در مواقع انتخابات و صرفا در جهت بهرهبرداریهای سیاسی وجود داشته باشد.
سوال اینجاست که چطور میتوان در شرایطی که پشت چنین واگذاریهایی حرف اول را رانت و ژن برتر میزند صحبت از حذف پیمانکاریها کرد؟ حتی اگر پا را یک قدم هم عقبتر بگذاریم و بگوییم حذف پیمانکاری پیشکش، حداقل وزارت نفت نظارتی اساسیتر و اقدامی جدیتر برای حل مشکل کارگران پیمانکاری انجام دهد، بازهم به نظر نمیرسد در این سطح هم ارادهای برای حل مشکلات وجود داشته باشد. اجرای طرح طبقهبندی و یا نظارت بر وضعیت رفاهی و بهداشت کارگران پیمانکاری نفت و گاز، خواستهای است که این کارگران آن را سالها فریاد میزنند، طومار امضا میکنند و نامه مینویسند اما تا به امروز نتیجهای نداشته است.
این در حالیست که عسلویه از نظر قوانین زیست محیطی وضعیتِ بدی دارد؛ کارگران روزانه با مقدار زیادی آلایندههای سرطانزا در ارتباطند بنابراین حتی اگر تمام اصول ایمنی و رفاهی برایشان در نظر گرفته شود و حتی اگر طرح طبقهبندی اجرا شود و تبعیضهای بین کارگران پیمانی و رسمی هم برداشته شود بازهم کار کردن در چنین شرایطی را هرکسی نمیتواند قبول کند.
پرواضح است که از پیمانکارانی که تنها به سود میاندیشند و کارگران را تنها وسیلهی پیشبرد اهدافشان میدانند بیش از این نمیتوان انتظار داشت. سه سال پیش یکی از کارگران عسلویه به خبرنگار ایلنا گفت: «وقتی قرار شد رئیسجمهور برای بازدید به منطقه بیاید، به خاطر شدت آلودگی، یک روز کامل، «فلرها» را خاموش کردند تا کسی درنیابد که ما کارگران هر روز چه میزان آلودگی را استنشاق میکنیم! » در چنین وضعیتی «تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل…».