یاستهایی میبرد که از بار وظایفِ خود بکاهد و آن را به بخش خصوصی واگذارد. در فضای کار ایران آنچه از چنین وضعیتی حاصل میشود رفتن به سمتِ ارزانسازی نیروی کار است. معلمان خرید خدمات آموزشی در واقع نمونهی عینی چنین سیاستهایی هستند. دولت بار وظیفهی اصلی خود در زمینهی آموزش رایگان را که در اصل سی قانون اساسی به صراحت به آن اشاره شده به بخش خصوصی واگذار کرده و در این بین ابتدا معلمان خرید خدمات آموزشی و در درجهی بعد دانشآموزانی آسیب میبینند که به دلایلی که پیشتر به آن اشاره شد از کیفیت لازم در امر آموزش بهره نخواهند برد.
در ادبیات توسعه، توسعهی انسانی یکی از ملزومات رشد و توسعهی کشور است و از این رو آیندهی هر کشوری مستقیما به وضعیت آموزشِ نیروی انسانی آن کشور بستگی دارد. سوال این است که آیا سیاستهای مربوط به آموزش در ایران به گونهای پیش میرود که بتوان امیدی به آیندهی توسعهی نیروی انسانیِ لازم برای رشد و توسعهی کشور داشت؟ آیا با سیاستهایی چنین که برپایهی بهرهکشی از نیروی کارِ جوان و تحصیل کرده است، میتوان آیندهای روشن برای کشور متصور شد؟! آیا چارهی کار، ارزانسازیِ نیروی کار آن هم در زمینهی مهمی چون آموزش است؟ آیا تنها راهحلِ کاستن از بار مالیِ دولت کمفروشی و شانهخالی کردن از زیربار مسئولیتی چنین مهم است یا انجام اصلاحات اساسیتر در حوزههای کلان اقتصادی و سیاسی؟