به گزارش خبرنگار ایلنا، اوایل این ماه، کارگران صنایعِ غذایی شیرین عسل و کمی بعدتر، کارگرانِ بستنیِ اطمینانِ تبریز، مقابلِ کارخانههایشان تجمع کردند. اعتراضِ کارگران دلیلِ مشخصی داشت: ناچیز بودنِ حقوق و ناتوانی در تأمین معیشتِ خانواده. آنها میگفتند هزینهها چنان بالا رفته که دیگر از تأمین اساسیترین نیازهای زندگیِ خود نیز ناتوان ماندهایم.
حقوقِ کارگران شیرین عسل با ۴۰ ساعت اضافه کار و ۱۵درصد حق شیفتِ نوبت کاری، بین ۱۱ تا ۱۴ میلیون است، که اگر اضافه کار و حق شیفت را کنار بگذاریم، آنها تنها کمی بیش از حداقل حقوق مصوبِ شورایعالی کار دریافت میکنند. به گفتهی این کارگران، حداقل حقوق امسال به قدری ناچیز بود که کارفرما تصمیم گرفت اواسطِ هر ماه، ۲ میلیون تومان به حساب هر کارگر واریز کند؛ اما حتی این بخشش(!) هم نتوانسته مشکلِ معیشتِ آنها را حل کند.
کارگران بستنیِ اطمینان تبریز نیز وضعیتی تقریبا مشابه دارند؛ آنها با ۱۲ ساعت کار روزانه، ۱۲ تا ۱۴ میلیون تومان حقوق میگیرند. این کارگران در اعتراضِ سه روزهشان گفته بودند که با حقوق مصوب شورایعالی کار از پس مخارج زندگی برنمیآیند.
اما آیا فقط کارگرانِ این دو کارخانه معترض هستند؟ خیر. تبریز کارخانههای موادِ غذاییِ بسیاری دارد؛ از جمله کارخانههای شکلاتسازی که در سطح کشور حرف اول را میزنند و بسیاری از محصولاتشان به کشورهای همجوار صادر میشود. حال سوال مهم این است که آیا کارگران از این رونق بهرهای میبرند؟ پاسخ منفی است؛ آنها در بهترین حالت، کمی بیش از حداقل حقوق دریافت میکنند و برای تأمینِ ابتداییترین مخارج خود مشکلاتِ بسیاری دارند.
اما در تبریز کارگرانی هستند که نسبت به کارگرانِ دو کارخانهی «شیرین عسل» و «اطمینان» وضعیتی به مراتب بدتر دارند. کارگرانِ صنایعِ غذاییِ کوچکتر، که بیش از نیمی از بهترین ساعاتِ زندگیِ خود را در اختیارِ کارفرما میگذارند و در ازای آن، تنها حدود ۹ میلیون تومان حقوق میگیرند. شرحِ وضعیتِ این کارگران اوضاعِ بسیار سختِ آنها را بهتر نشان میدهد.
حقوقی که حتی نمیتوان با آن یک دندان را درست کرد!
به این روزمره توجه کنید: ساعت ۵ و نیم سوار سرویس میشوند، ۷ شروع به کار میکنند، ساعتِ ۶ بعد از ظهر خروج میزنند و ۸ شب به خانه میرسند؛ این وضعیت از شنبه تا پنجشنبه تکرار میشود… .
درست چند روز بعد از آنکه صدایِ اعتراضِ کارگران دو کارخانهی «شیرین عسل» و «بستنیِ اطمینان» بلند شد، کارگرانِ یکی از کارخانههای شکلاتسازیِ تبریز با ما تماس گرفتند و خواستند از وضعیتِ سختِ کارشان و درآمدِ پایینشان گزارشی بنویسیم. کارخانهی شکلاتسازیای که اگرچه خیلی بزرگ نیست، اما تولید خوبی دارد و محصولاتش به برخی از کشورهای منطقه صادر میشود. کارگران نه میخواستند نامِ کارخانه فاش شود و نه نامِ خودشان؛ آنها نگرانِ از دست دادنِ شغلشان بودند و در سرشان به هیچ وجه فکرِ اعتراض و تجمع نبود.
زنِ جوانی که به نمایندگی از دیگر کارگران، حاضر به گفتگو شد، وضعیتِ کارگرانِ کارخانه را اینگونه شرح میدهد: «از شنبه تا پنجشنبه ۱۱ ساعت کار میکنیم، سه ساعت اضافه کارِ اجباریست و با این میزان کار، اگر جریمه نشویم، ماهی ۹ تا ۹ و نیم میلیون تومان حقوق میگیریم.»
اگر زمانِ رفت و برگشتشان را حساب کنیم، چیزی حدود ۱۴ ساعت از روزِ این کارگران صرفِ کار میشود و با حقوقی که بابتِ این میزان کار میگیرند، حتی ضروریترین نیازهایشان را هم نمیتوانند تأمین کنند. «سه ماه است که دنداندرد دارم، اما نمیتوانم پولِ دندانپزشک را جور کنم. تمام حقوقی که میگیریم، یکجا صرفِ اجاره خانه، خورد و خوراک و هزینهی تحصیلِ بچهها میشود و هیچ پولی برای پسانداز نمیماند.»
۱۴ ساعت از بهترین ساعاتِ عمرشان را در اختیارِ کارفرما میگذارند تا سرمایهی او را بیشتر و بیشتر کنند و نصیبشان از این کارِ بیوقفه، حتی به اندازهی درست کردنِ یک دندانِ خراب هم نیست! مادری که ۵ و نیمِ صبح از خانه برای کارگری کردن بیرون میزند و ۸ شب به خانه میرسد، حتی توانِ با خیالِ آسوده وقت گذراندن کنار فرزندانش را هم ندارد.
زنِ جوان میگوید: «فقط کسانی که خیلی به کار نیاز دارند میمانند؛ کار زیاد است و شرایط سخت و حقوق ناچیز. خیلیها میآیند و یک ماه نشده میروند.»
۱۱ ساعت کار در ۶ روزِ هفته فقط با ۹ میلیون تومان!
اوضاع تقریبا برای کارگرانِ دیگر کارخانههای شکلاتسازی به همین منوال است. با دو کارگر دیگر از دو کارخانهی متفاوتِ شکلاتسازی صحبت میکنم تا از شرایطِ کارشان و میزانِ حقوقی که دریافت میکنند، باخبر شوم. کارگر اول زن تقریبا ۴۵ سالهای است با دو فرزندِ دانشجو؛ میگوید چون همسرش به تنهایی نتوانسته زندگی را بچرخاند، مجبور به کارگری در کارخانه شده است.
به گفتهی او، اکثرِ کارگرانِ کارخانه زن هستند و درآمدشان با ۱۱ ساعت کار در ۶ روزِ هفته حدود ۹ میلیون تومان است. آنها نیز همچون کارگرانِ کارخانهی قبلی، ۵ و نیم صبح سوارِ سرویس میشوند و بیش از یک ساعت در راه هستند، تا ساعتِ ۷ صبحانه میخورند و رأس ساعتِ ۷ شروع به کار میکنند؛ ایستاده و بدونِ وقفه پای دستگاه… «حق نشستن نداریم، این یک قانون است!»
او ادامه میدهد: «اینجا دخترانی هستند که از سن ۱۹ سالگی به خاطر شرایط خانواده آمدهاند و کارگری میکنند. صبحِ تاریک میآیند و شبِ تاریک میروند و حتی فرصتی برای فکر کردن به ازدواج هم ندارند. زنانی هستند که از بس سرپا ایستادهاند، زانوهایشان کج شده اما چارهای ندارند و برای گذراندنِ زندگی باید کار کنند؛ یکی جهیزیه جور میکند، یکی باید کرایه خانه بدهد و….»
کارگرانی که ۶ روزِ هفته در تاریکیِ صبح به کارخانه میآیند و در تاریکیِ شب از آن خارج میشوند و نور خوشید را نمیبینند؛ کارگرانی که ۶ روزِ هفته بیش از ۱۰ ساعت ایستاده کار میکنند و در ازای چنین کاری، تنها ۹ میلیون تومان حقوق میگیرند؛ حقوق وزارتِ کاری….
با ۲ میلیون و ۸۰۰هزار تومان سر میکنیم…
کارگرِ سوم، مردِ جوانی است که در یکی از کارخانههای کوچکِ شکلاتسازی کار میکند: «ساعتِ ۷ شروع به کار میکنیم و غیر از ساعتِ محدودی که برای ناهار و دو لیوان چای داریم، دیگر اجازهی نشستن نداریم.»
او ۲ فرزند دارد و با ۸ ساعت کار در ۶ روز هفته، ۷میلیون و ۸۰۰هزار تومان حقوق میگیرد. میگوید ۵ میلیون کرایه خانه میدهم و با ۲ میلیون و ۸۰۰ تومانِ باقیمانده ماه را به سختی سر میکنم. از او میپرسم چگونه با ۲ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان زندگی میکنید؟ لبخند تلخی میزند و میگوید سر میکنیم…؛ توضیح بیشتری نمیدهد و از کلامش مشخص است که نمیخواهد در موردِ جزئیات صحبت کند. جزئیاتی که البته خیلی هم نیاز به گفتن ندارد، مشخص است که با ۲ میلیون ۸۰۰ هزار تومان و دو فرزند چگونه زندگی سر میشود….
حقوقی که یک دستاوردِ عادلانه بود!
این وضعِ زندگیِ کارگری، مختصِ کارگران شکلاتسازی و مختصِ کارگرانِ تبریز نیست؛ اما این کارگران نمونهی خوبی برای توصیفِ وضعیتِ زندگیِ تعداد زیادی از کارگرانِ کارخانهها هستند؛ کارخانههایی که از قضا تولید و درآمدِ خوبی دارند، اما کارگرانشان بهرهای از این درآمد نبردهاند. حقوقِ آنها حتی نمیتواند حداقلیترین نیازهای اساسیِ زندگیشان را تأمین کند و این وضع، نتیجهی سیاستهایی است که سالها علیه کارگران وضع شده است.
مزدِ این کارگران همان چیزی است که در شورایعالی کار تعیین شده؛ حقوقی که به سختی به ۷ میلیون و اندی میرسد و نمایندگانِ دولتی آن را یک «دستاوردِ عادلانه» خواندهاند! دستاوردی که ظاهرا تنها به نفعِ کارفرمایان بوده و هیچ آوردهای جز سختتر شدنِ روز به روزِ اوضاع برای کارگران نداشته است.
سیاستِ ارزانسازیِ نیروی کار که هر سال، به بهانهی حمایت از تولید، شدیدتر از سال قبل پیگیری و اجرا میشود، عرصه را چنان بر بسیاری از کارگران تنگ کرده که اگر شغل دوم و سومی وجود نداشته باشد و اگر زن و مرد بیش از نیمی از ساعاتِ شبانهروزِ خود را صرفِ کار نکنند، عملا امکانی برای گذرانِ زندگی نیز وجود نخواهد داشت.
در چنین وضعیتی، زنان به عنوانِ نیرویِ کارِ ارزانتر، مصایب بیشتری دارند. حضورِ ۱۳ – ۱۴ ساعتهی آنها در خدمتِ کار و کارخانه و کارفرما، تماما از سرِ اجبار و برای تأمینِ نیازهای اولیهی خانواده است. آنها چنانچه در گزارش هم پیداست، مجبورند بیشترین ساعاتِ روز خود را در کارخانه صرف کنند و در ازای انجامِ کارِ سنگین، با حقوقِ ناچیزشان، در نهایت تنها بخشِ کوچکی از هزینههای زندگی را تأمین کنند. بهرهی آنها از وقت و جانی که میگذارند، در بهترین حالت، حقوقِ ناچیزِ وزارت کاری است؛ حقوقی که حتی نمیتوان با آن برای درست کردنِ یک دندانِ خراب هم برنامهریزی کرد!ایلنا۲۸/۱۱/۱۴۰۲