همزمان با روزی که جمهوری اسلامی آن را «روز خبرنگار» نامگذاری کرده است، «سعید شهرابی»، پدر «شیما شهرابی»، سردبیر «ایرانوایر» به شعبه سوم بازپرسی دادسرای «اوین» احضار شد.
او اردیبهشت ۱۴۰۲، در جریان بازداشت پسرش، «سجاد شهرابی»، به یکی از دفاتر وزارت اطلاعات احضار و درباره فعالیتهای روزنامهنگاری دخترش، سایت «ایرانوایر» و رابطه فرزندانش با هم مورد سوال و جواب قرار گرفته و تلفن همراهش ضبط شده بود.
سعید شهرابی امروز پس از دریافت ابلاغیه کتبی به شعبه سوم بازپرسی دادسرای اوین مراجعه کرده و این بار بابت محتوای تلفن همراه و پیامهای رد و بدل شده با دخترش مورد سوال قرار گرفته و با قرار کفالت آزاد شده است.
سجاد شهرابی، گوینده رادیو و برادر شیما شهرابی روز ۱۳ اردیبهشت با یورش ماموران امنیتی به منزل پدری خود بازداشت شد . او ۳۷ روز را در زندان اوین گذراند و حالا با قید وثیقه یک میلیارد تومانی آزاد شده است. سجاد شهرابی در تمام دوران بازجویی، درباره فعالیتهای روزنامهنگاری خواهرش مورد سوال قرار گرفته بود.
سجاد شهرابی در این گفتوگو، بخشهایی از آنچه در دوران بازجویی و بازداشت بر او گذشته را روایت کرده است.
شاید برای آنها که هنوز رادیو را در هجوم رسانههای تصویری حفظ کردهاند، صدای «سجاد شهرابی» آشنا باشد؛ مجری و گوینده رادیو که تا پیش از بازداشت، همچنان در این رسانه داخلی مشغول به فعالیت بود. اما پس از اعتراضات سراسری و در پی بازداشت دستکم ۷۰ خبرنگار، فشار به رسانهها و تهدید روزانه صدها روزنامهنگار، او را هم بازداشت کردند؛ تنها به اینخاطر که برادر «شیما شهرابی»، سردبیر بخش فارسی «ایرانوایر» است.
اگرچه به تازگی «مسعود ستایشی»، سخنگوی قوه قضاییه نزدیک به یک سال پس از بازداشت «نیلوفر حامدی» و «الهه محمدی» گفته است حبس آنها ربطی به کشته شدن «ژینا(مهسا) امینی» ندارد اما آن چه از بازداشت تا آزادی به قید وثیقه سجاد شهرابی گذشته، گواهی است بر دروغگویی مقامات قضایی ایران.
نه تنها نیلوفر حامدی و الهه محمدی پس از انتشار عکس و گزارش خاکسپاری مهسا امینی بازداشت شدند بلکه در نمونهای دیگر، برادر یک روزنامهنگار شاغل در خارج از کشور هم به همین دلیل بازداشت شد، به انفرادی افتاد، اعتصاب غذا کرد و پس از گرفتن تمامی اموالش، با ضمانت یک میلیارد تومان، به شکل موقت آزاد شد.
به طوریکه پس از صدور حکم حبس برای سجاد شهرابی در متن رای دادگاه ذکر شده است، «ایرانوایر» نخستین بار خبر مهسا امینی را منتشر کرده بود.
بازپرس حاجیمرادی و ایرانوایر
«محمود حاجی مرادی»، بازپرس شعبه۲ دادسرای «اوین» که مدتی پیش از سمت خود برکنار شد، بازپرس پرونده سجاد شهرابی بود. حاجیمرادی خصوصا در ماههای اعتراضات سراسری ۱۴۰۱، برای بازداشتیهای سیاسی چهرهای شناخته شده به شمار میرفت.
به روایت سجاد شهرابی، در همان نخستین برخورد که بازپرس باید به متهم اتهامش را تفهیم کند، حاجیمرادی از همکاری او با «ایرانوایر» پرسیده و بعد همین سوالها از سوی بازجوها ادامه پیدا کرده بود: «راجع به همکاری با ایرانوایر پرسید. اسم شما را آورد که چهقدر آیدا قجر را میشناسی؟ از خانم ثمانه قدرخان پرسید و نحوه آشنایی او با موسسه ایرانوایر. گفت ایرانوایر خبر فوت مهسا امینی را کار کرده است. از آقای بهاری پرسید. از خواهرم پرسید که چه مدت است که سردبیری ایرانوایر را برعهده دارد. از داراییهای آقای بهاری و منفعت مالی او در اداره ایرانوایر پرسید. بعد هم گفت که ریيس آقای بهاری، یک فرد امریکاییالاصل به اسم آقای نیک وولف است. سپس اصرار داشت که من از طرف خواهرم پول گرفته و پخش کردهام.»
این صحبتها از سوی بازجوها در حالی بیان شدهاند که «ایرانوایر» برای نخستین بار هویت مهسا امینی را به همراه نخستین تصاویر از او منتشر کرد اما خبر جان باختن مهسا امینی بعدتر در تمامی رسانههای اجتماعی و داخل و خارج از کشور منتشر شد. از سوی دیگر، نام «نیک وولف» به عنوان «مدیر فنی» «ایرانوایر» در صفحه «درباره ایرانوایر» ذکر شده است.
سجاد شهرابی در گفتوگوی اختصاصی با «ایرانوایر»، ضمن یادآوری این موارد، از بازجوییها و وعدههای بازجوها درباره خواهرش گفت: «از همان اوایل میگفت که خواهرت اشتباه کرده که تو را درگیر کرده است. گفت ما به او پیغام میدهیم که اشتباه کردی و ادامه داد به خواهرت بگو ما به او اماننامه رسمی از سوی رییس قوه قضاییه میدهیم که کاری با او نداشته باشیم، فقط با ایرانوایر کار نکند، مجبور نیست ایران زندگی کند، بیاید و برود!»
اما وعدهها که به جایی نرسیدند، کار به تهدید کشیده شد. بازجوها که متوجه علاقه شدید میان خواهر و برادر و وابستگی سجاد شهرابی به خانوادهاش شده، به او گفته بودند اگر همکاری نکند، کل خانوادهاش را بازداشت میکنند: «گفتند اینجا را میکنیم بند شهرابیها!»
مصادیق اتهامی: ارسال عکس پیتزا داوود به خواهر
از جمله مصادیق اتهامی که حاجیمرادی و دیگر بازجوها و همینطور قاضی «عموزاد» در نخستین برخورد با سجاد شهرابی مطرح کرده بودند، ارسال عکسهایی از سوی این گوینده رادیو به خواهرش بوده است که شاید مثل هر برادری، برای خواهرش از جاهایی که عبور میکند، عکس میفرستد. او که در یک روز با سه مورد زبالهگردی کودکان مواجه شده بود، برای خواهرش با ارسال عکس، از گسترش فقر در ایران گلایه کرده بود.
ارسال عکس از «پیتزا داوود» و «محله عودلاجان» و نیز پاسخ دادن به سوال خواهرش درباره قیمت گوشت از موارد دیگری بوده که به عنوان مصادیق اتهام همکاری با «ایرانوایر» در پرونده سجاد شهرابی مطرح شدهاند.
در پرونده او، دو اتهام مطرح شده بود؛ «اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم علیه امنیت داخلی و خارجی» و «تبلیغ علیه نظام». در حکم بدوی این گوینده رادیو آمده که متهم هیچکدام از اتهامات را نپذیرفته است.
سجاد شهرابی اما به خاطر ارسال همین چند عکس به خواهرش، بابت تبلیغ علیه نظام به ۱۰ ماه حبس تعزیری، دو سال ممنوعیت خروج از کشور، دو سال ممنوعیت از فعالیت در صداوسیما، دو ساعت ممنوعیت از فعالیت در فضای مجازی و همینطور مصادره کلیه اموال ضبط شدهاش محکوم شد.
این در حالی است که به غیر از ضبط دو دستگاه لپتاپ و گوشی همراه، ماموران وزارت اطلاعات مقداری ارز خارجی متعلق به پدر این دو خبرنگار را نیز هنگام حمله برای بازداشت سجاد شهرابی ضبط کرده بودند. یک میلیارد تومان وثیقه برای آزادی او تنها به جرم برادر شیما شهرابی بودن هم توسط جمهوری اسلامی گرفته شده است.
بیعدالتیها و همدلیها در زندان
سجاد شهرابی هیچوقت به عنوان کنشگر سیاسی فعالیت نداشته است. خودش میگوید همواره شهروندی معترض بوده است و نه یک فعال سیاسی. اما برای هر آن کس که یک روز گذرش به حبس بکشد، عینیت بیعدالتیها، حکایتی دیگر دارد؛ مثل سجاد شهرابی که از همبندیهای خود روایت میکند؛ چه آن زمان که در اتاق عمومی بند ۲۰۹ اوین گرفتار شده بود و چه وقتی به اندرزگاه چهار اوین منتقل شد.
او از جوان ۱۸ سالهای میگوید که در اعتراضات سراسری به اشتباه بازداشت میشود اما به او حکم «محاربه» میدهند. آن پسر ۱۸ ساله را برای قتل یک بسیجی دستگیر کرده بودند. اما پیگیریهای وکیل ثابت میکند که قتل ربطی به او نداشته است و بالاخره قاضی راضی میشود که پرونده را به دادگاه ویژه اطفال ارسال کند و حکم محاربه از پرونده آن متهم برداشته شود.
در کنار چنین بیعدالتیهایی که به راحتی میتوانند به قتل حکومتی یک انسان تبدیل شوند، همدلیها در زندان هم برای سجاد شهرابی تجربهای یگانه است.
خودش روایت میکند: «وقتی وارد اتاق عمومی بند ۲۰۹ شدم، من بودم و یک پیژامه، بدون هیچ پولی. اما همه من را میهمان کردند و گفتند که هر تازهواردی میهمان بقیه است و بعد که شما پول گرفتی، اینجا میگذاری و میروی و تازهوارد بعدی را میهمان میکنی. بعد که رفتم بند عمومی اوین، این همدلی شکل عجیب دیگری داشت. آنجا سیامک نمازی و عماد شرقی را دیدم و با یک جامعهشناس بینظیر و درخشان و یک وکیل حقوق بشری همبند شدم. این تجربه ویژهای بود که آدمها با وجود تفاوتهای عقیده و اختلافهای بسیار، کنار هم زندگی میکنند و باور دارند که با وجود اختلافها، همدیگر را با باید پذیرفت.»
سجاد شهرابی ادامه میدهد: «این تسری رفتار جمهوری اسلامی است که ما خارج از زندان و در همین جمع خانوادگی نمیتوانیم اختلافها را تحمل کنیم؛ مثل جمهوری اسلامی میگوید هرکس مثل من فکر نمیکند، باید زندانی شود و آزار ببیند.»
چه کسی را نمیبخشم؟
در تمام گفتوگویی که خلاصهای از آن را میخوانید و میبینید، یکی از وجوه پررنگ روایتهای سجاد شهرابی، آزاری است که بازداشت و حبس به او خانوادهاش وارد کرده است؛ چه آن زمان که به فکر پدر بیمارش بوده که هر روز برای به دست آوردن خبری از فرزندش به دادسرای اوین مراجعه میکرده است و چه آن زمان که بازجوها نقطه ضعف سجاد را علاقه و وابستگی او به خانوادهاش دانسته بودند و از آن برای آزار و فشار بیشتر به سجاد شهرابی استفاده میکردند.
روایت سجاد در حالی به پایان میرسد که بغض صدایش را میلرزاند، به نقطهای به جز دوربین خیره میشود و میگوید: «بازجویی که اسمش مجید بود، آمد و گفت بابات آمده، به او بگو دادسرا نیاید، دیروز هم آمده بود و نفسنفس میزد. اگر اتفاقی برای او بیفتد، مسوولش تو هستی! […] هیچوقت نمیبخشمش.»
ایران وایر ۱۷ مرداد ۱۴۰۲